ثنانازهثنانازه، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

دختر بی همتای ما

روز کودک

سلام دختر نازم .روز کودک را صمیمانه به عسلم تبریک میگم . دختر نازم تازگیها اگه  چیز خطرناکی را از دستت بگیرم یا کاری را که میخواهی انجام ندهم ، سریع بهم اخم میکنی و ابرهاتو تو هم میکنی و لباتو غنچه میکنی و چپ چپ بهم نگاه میکنی . انقدر با مزه میشی وقتی برای من جذبه میگیری که میخوام بخورمت عشقم . ملوس من  ، میری بالای مبل و میشمری و میگی سه سه و میپری پایین هنوز یک و دو را نمیگی . یاس مامان عروسکتو روی پات میزارم و میگم نی نی لالا داره و تو سریع پاتو تکون میدی فقط حیف نمیزاری ازت عکس و فیلم بگیرم و تا دوربین یا موبایل را میبینی سریع میای سمت من و جیغ میزنی که بدم...
4 آبان 1394

روز دختر

برای دختر گلم یه آسمون عشق میارم برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم یک دل پر امید و مهر ترانه ساز غصه ها هدیه من به دخترم همون غریب بی ریا دخترم روزت مبارک. برای روز دختر یه عالمه برات کادو خریدیم وبهت تقدیم کردیم تنها دختر ناز  ما . یه اسب الا کلنگی خریدیم ، یه صندل خوشگل برا گلم و یه عالمه لباس .بدون من و بابا عاشقتیم . این روزها اتفاقات زیادی افتاده ولی متاسفانه من وقت زیادی برای نوشتن ندارم . آخه سرکار که کارم خیلی زیاده و وقتی هم میام خونه باید به غذا پختن و کارهای دیگه برسم و هرروز هم شمارو میبرم پارک یا من میبرم یا بابایی یا باهم سه تایی می...
25 مرداد 1394

جشن قدم یاس من و اولین مسافرت

دختر قشنگ من خیلی وقت بود میخواستم برات جشن قدم بگیرم ولی کارم خیلی زیاد بود و انقدر خسته میشدم که واقعا توان نداشتم بالاخره یه روز که ازسرکار اومدم با بابایی تصمیم گرفتیم برای شما جشن  بگیریم و کلی هم بهمون خوش گذشت .خیلی دست زدیم و رقصیدیم و کلی هم ازت عکس گرفتم شکلات من .              ژست گرفتن فسقلی من         ملوس من در حال گوجه سبز خوردن عشقم تازه متوجه شدم چقدر گوجه سبز دوست داری بفرمایید شکلات عزیز مامان تعطیلات خوبی در ماه خرداد بود که با عزیز و ...
24 تير 1394

حرف زدن ستاره شبهای من

عسل مامانی ، روز 20 اردیبهشت بود و تازه از سر کار اومده بودم کلی خسته بودم و شما هم همش گریه میکردی و بیقراری منم بردمت کنار پنجره که سرت گرم بشه ،یه کبوتر پشت پنجره نشسته بود منم گفتم ثنا جوجو رو نگاه کن بعد تو یه دفعه با تعجب به من نگاه کردی و گفتی ای  شیه ؟ بعد همش تکرار میکردی ،خیلی ذوق کرده بودم که حرف زدی اونم چه جالب با سوال حرف زدن  ا شروع کردی ،سریع گفتم گنجیشکه ثنای مامان . از خوشحالی نمیدونستم چی کار کنم ، خستگیم در رفت شیرین زبونم . امیدوارم همیشه خوش زبون باشی ستاره شبهای من . بالاخره ناناز من در 15 ماهگی حرف زد . از اون روز همه چی رو نشون میدی ...
2 خرداد 1394

نوروز 94 و اتفاقات جالب

سال نو را به دختر نازو و گلم تبریک میگم و  سالی همراه با سلامتی و خوشی را آرزومندم . موقع سال تحویل چون ساعت 2 بامداد بود شما خواب بودی ولی من تو همون خواب یه ماچ گنده از شما کردم و عید را به شما دختر گلم تبریک گفتم . دختر گلم عید امسال  شما همش درحال دندون در آوردن بودی و خیلی بیقرار و همش تب میکردی ولی با همه این تفاسیر کلی خوش گذشت و کلی عید دیدنی رفتیم و چند روز کرج بودیم و باعث شد روابط عمومی شما هم بهتر بشه . از اتفاقات جالبی که در عید اتفاق افتاد این بود که یکدفعه تو هفته دوم تعطیلات نوروز پا شدی و راه رفتی چند قدم و دوباره خوردی زمین ولی این کار را تکرار میکردی .من و...
2 خرداد 1394

عکسهای آتلیه ثنا

سلام ، دختر گلم الان سر کارم و دلم خیلی برات تنگ میشه ، تازگیها خیلی بیشتر دلم برات تنگ میشه و همش ساعت را نگاه میکنم  تا زودتر بگذره و بیام خونه و روی ماهت را ببینم  شاید برای این باشه که خیلی شیرین و با مزه و شیطون تر شدی و همش دلم میخواد بیام خونه تا با هم بازی کنیم ، مامانی خیلی دوست دارم و واقعا سعی میکنم همه چیز را تا حدی که بتونم برات مهیا کنم . چند تا عکس از شش ماهگیت که برده بودمت آتلیه برات میزارم            فدای خنده هات گلم ...
4 اسفند 1393

تولد یک سالگی نفسم با تم باب اسفنجی

دختر قشنگم ،با تمام وجود تولد یک سالگیت را بهت تبریک میگم و امیدوارم  صد ساله شدنت را جشن بگیریم ،همه دنیای مامان آرزومه که  همیشه سالم و شاد باشی و همیشه بخندی. خیلی خیلی خوشحالم که توانستم برای یک ساله شدنت جشن کوچکی برپا کنم. از ته قلب عاشقانه دوووووست دارم . تزیینات تولد گل دخترم مامانی  متاسفانه همه بادکنکها   قبل از شروع مراسم ترکیدن از  سفره شام هم یادم رفت عکس بگیرم ،ببخشید     کیک باب اسفنجی ملوسکم   گل دخترم در اوایل جشن   دختر نازم خوشحاله که تولدشه ،خودش دست میزنه   ثنا و امیر علی...
14 بهمن 1393

خوشمزه مامانی

همه دنیای مامان این روزها شیرین تر شدی و کارهای با مزه خیلی انجام میدی مثلا تلفن را برمیداری و کنار گوشت میگیری و میگی دد و کلی به زبان خودت حرف میزنی . من میگم فرشته ها دست دست ، فرشته ها بال بال ، دختر من قشنگه ،دختر من ناز ناز ، و تو همزمان  باخواندن من شروع میکنی به دست زدن و باسنت را تکون میدهی ، آخه دختر قرتی من که میرقصی . خیلی کلمه دایی را میگی  همش میگم ثنا بگو مامان ، بابا ،میگی دایی ، فدات شم که داییت را دوست داری . تا میگم لی لی لی لی حوضک ، سریع انگشتت را روی کف دستت میچرخونی ،آخه جوجوی من که این بازی را یاد گرفتی . دستت را جلوی دهانت میزنی و میگی آ آ آ ،یه بازی شده برات . ...
27 دی 1393

سرکار رفتن مامان ثنا

همه زندگی مامان من بایداز اول آذر ماه بروم سرکار ،میدونم اولش برای هر دو ما سخته که از هم دور باشیم ،اما بالاخره باید این اتفاق بیفته و من بروم سر کار ،من تو را به خداوند منان می سپارم ،و میدونم که تو هم دختر مقاومی هستی ،دلم برات تنگ میشه ولی باید به فکر آینده هم بود نازم . صبح بابا من را به سرکار رسوند و من تو ماشین گریه کردم ،نمیدونم تصمیمم درسته یا نه. از استرس تو سر کار بند نمیشدم و همش فکر میکردم یه چیزی گم کردم ،من تو را اول به خدا بعد به عزیز که میدونم خیلی برای تو زحمت میکشد سپردم . ناناز من شانس من ، سرما هم خوردی و سرفه هم میکنی ،غریبی هم که میکنی ،خیلی اوضاع خرابه ،من خیلی زود میام خونه ساعت 2 خونه هستم و...
15 دی 1393

اولین مروارید دخترم

تقریبا متوجه شده بودم میخوای دندون دربیاری ،چون هم بی اشتها شده بودی  هم بهانه گیر ،امروز که اومدم بهت غذا بدم یه دفعه قاشق به یه چیز خود وصدا داد ،در کمال تعجب دیدم که دندون فک پایین شما نیش زده ،از خوشحالی نمیدونستم چی کار بکنم ،آخه همیشه استرس داشتم و فکر میکردم تب میکنی ،ولی خدا را شکر خیلی راحت در تاریخ 1393/08/14 اولین مرواید شما نمایان شد . عزیزم یه جشن دندونی برات گرفتیم که عکسهاشو برات میزارم ،از عمو داریوش و زن عمو سمیه بابت لطفی که در این مهمونی به ماداشتند تشکر میکنم ،ایشالا در شادیهایشان جبران کنیم . از همه هم بابت کادوهایی که به دخترم دادند تشکر میکنم ، خیلی زحمت کشیدند .   ...
15 دی 1393