ثنانازهثنانازه، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

دختر بی همتای ما

حرف زدن ستاره شبهای من

1394/3/2 12:27
نویسنده : مامان ثنا
110 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامانی ، روز 20 اردیبهشت بود و تازه از سر کار اومده بودم کلی خسته بودم و

شما هم همش گریه میکردی و بیقراری منم بردمت کنار پنجره که سرت گرم بشه ،یه

کبوتر پشت پنجره نشسته بود منم گفتم ثنا جوجو رو نگاه کن بعد تو یه دفعه با تعجب

به من نگاه کردی و گفتی ای  شیه ؟ بعد همش تکرار میکردی ،خیلی ذوق کرده بودم

که حرف زدی اونم چه جالب با سوال حرف زدن  ا شروع کردی ،سریع گفتم گنجیشکه

ثنای مامان . از خوشحالی نمیدونستم چی کار کنم ، خستگیم در رفت شیرین زبونم .

امیدوارم همیشه خوش زبون باشی ستاره شبهای من . بالاخره ناناز من در 15 ماهگی

حرف زد .

از اون روز همه چی رو نشون میدی و میگی  ای شیه ؟ و من کلی در موردش برات

توضیح میدم .

دیروز داشتی تو اتاق  راه میرفتی و همه جارو به هم میریختی که من از اتاق اومدم

بیرون ،سریع دنبال من با سرعت راه افتادی و گفتی مامان مامانی با یه حالت لوس و

دلنشینی ،منم گفتم :جانم عسلم ، قبونت برم .

 تو همین حین بابات بهت نگاه کرد تو هم سریع گفتی بابا و رفتی لباتو به صوتش

چسبوندی به حالت بوس .

قربون دختر با سیاستم برم من آخه .

بابای خوبم روزت مبارک .

عسلم و کادو روز پدرش

عاشق این عکست هستم آخه عروسک من

 

ناز گل مامان اوایل اردیبهشت ماه بود که رفتیم لواسان ،باغ خاله زری ،من هم کلی

برات پیراهن بردم که ازت عکس بگیرم ولی متاسفانه خیلی سرد بود و نشد ،خوب شد

یه لباس گرم برات برده بودم بستنی من

 

 

پسندها (4)

نظرات (0)