لحظات شیرین تا 40 روزگی ثنا
دختر قشنگم من از صبح تا ساعت 5 که بابا از سر کار بیاد به شما میرسم و تمام بدنت را ورزش میدهم و تمیز میکنم و پودر میزنم و بینی ات را تمیز میکنم و دست و صورتت را میشورم و لباسهایت را عوض میکنم و تازه وقتی بابا میآد غذا درست میکنم و به کارهای خانه میرسم ولی شما خیلی دل درد داری و بایدهمش تورا راه ببرم تا ساکت شوی و اصلا هم نمیخوابی و مثل شلمن (لاک پشت تو کارتون )میمونی و تا خوابت بگیره باید هر جا هستی سریع بخوابی و با کلی ماجرا و گریه بالاخره میخوابی .
در تاریخ 1392/02/04برای اولین بار خندیدی الهی فدات بشم تقریبا گردنت سفت شده و خیلی دست و پا میزنی و پاهایت را سفت روی زمین نگه میداری خیلی جارو برقی دوست داری و وقتی جارو میکشیم بی حرکت با چشمهای نازت دنبال صدا میگردی .
عزیزم عادت بدی که داری این است که وقی خوابت میاد موهایت را میکنی ،خدا کنه از سرت بیفته نگرانتم .
دختر بی همتای من شبها یه دفعه بلند میشی و شروع میکنی به دست و پا زدن و دیگه نمیخوابی من هم مجبورم بیدار بمونم هنوز روز و شب را تشخیص نمیدهی گلم .
دختر بی همتای من در تاریخ 1392/12/20 چهل روزه شدی و با بابایی تورا به حمام بردیم و غسل دادیم، امیدوارم دختری صبوری باشی و همیشه شاد و تندرست گل مامان .
دخترم چند تا عکس از نحوه خوابیدن شما میزارم
آخه پیشی من
چند تا عکس از بیداری گلم
تولد زهرای گلم در 15 روزگی شما