ثنانازهثنانازه، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

دختر بی همتای ما

زردی گرفتن نفسم

1393/8/3 0:48
نویسنده : مامان ثنا
293 بازدید
اشتراک گذاری

همه وجود مامان به شدت گریه میکنی و نمیتونی شیر بخوری میترسم که قند خون شما پایین بیاد عزیزبرات گوسفند قربونی کرد وبالاخره با کمک همه به خصوص عمه فاطی شیر خوردی و ارام شدی هیچ وقت محبت عمه را فراموش نمیکنم و امیدوارم همیشه خودش و خانواده اش تندرست و شاداب باشند .

روز پنجم به دنیا آمدنت به بیمارستان رفتیم و معلوم شد زردی داری و بستری شدی بدترین لحظه عمرم بود.

هرروز صبح با بابایی برای شیر دادن و دوشیدن شیر به بیمارستان میآییم برف خیلی شدیدی گرفته که مطمینا روزی دختر گلمه، وقتی تورا میاورند که بهت شیر بدهم انگار همه دنیا را به من میدهند روزهای بدی برای همه است هر شب کلی گریه میکنم و دعا که زودتر مرخص بشی ،حتی یک لحظه دور بودن از تو برام یک دنیا عذابه .

بالاخره بعد از دو روز از بیمارستان مرخص شدی ،من و بابا از خوشحالی بال درآورده بودیم ،یاس من قول بده دیگه هیچ وقت من و بابا را تنها نزاری و همیشه پیشمون بمونی .

ناف دختر نازم در روز ششم در بیمارستان افتاد و به نیت با ایمان شدن نفسم اون را در امامزاده معصوم دفن کردیم ،امیدوارم در آینده دختر باایمان و صبوری باشی ودر همه زمینه ها موفق باشی . دوووووووووووووست  دارم .

 

 

 

عکس قربانی کردن گوسفند برای ثنا جونم از طرف عزیز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)