عید سال 95
عزیز مامان سال نو شد و تو 2 ساله شاید عمر من است که به این سرعت میگذرد
ولی برایم خواستنی ترین لحظات با تو بودن است . همیشه فکر میکردم عاشقی بین
دو جنس مخالف پیش میاید اما الان بر این عقیده ام که عاشق مادر است و بس .
سال نو مبارک عشقم سالی سرشار از اتفاقات خوب را برای همه آرزومندم .
خیلی تعطیلات عید خوش گذشت و شما کلی تو صحبت کردن پیشرفت کردی به همه
سلام میکردی وبا عمو رشید کلی دوست شده بودی و با هم کردی و لری میرقصیدید .
اسم عسل را هم یاد گرفته بودی و به همه بچه ها میگفتی عسل جون .
با بچه ها کلی هر روز تو مهمانیها بازی میکردی و کلی بهت خوش میگذشت نفسم .
راستی بالاخره موفق شدم در هفته دوم عید پستانک را ازت با استفاده از صبر زرد
و تلخ شدن آن بگیرم به قول خودت اینه یعنی پستانک .
الان هم خیلی درگیر از شیشه گرفتن شما هستیم ،شبها بلند میشی و بهونه
شیشه رو میگیری شیر بهت میدم ولی را ضی نمیشی و کلی نق میزنی مامانی .
خدا خودش بهم کمک کنه که این مراحل هم به خیر بگذره .
برای اینکه ذهنت آماده بشه که پوشک را هم ازت بگیرم و تو لگنت بشینی
برات عروسک baby born خریدم که بهش غذا و آب میدی و تو لگنش میزاری
و ادرار و پی پی میکنه خیلی دوستش داری و کلی باهاش سرگرم شدی
جالبه اسمش را گذاشتی عسل آخه دختر عموش اسمش عسله
و ثنا خیلی وسش داره .البته بعضی اوقات هم که ما برای عسل جا
میندازیم بخوابه بهش حسودی میکنی و پرتش میکنی و میای جای عسل میخوابی .
قربون حسودی کردنت آخه برم من .
وقتی دستشویی داری گیر میدی که پوشکت را دربیاریم و میری روی لگنت
میشینی و میگی صندلی .
ثنا خیلی مادر شاغل بودن سخته هیچ وقت نمیخواستم اینو بهت بگم
ولی واقعا ازت خواهش میکنم وقتی یه روز ازدواج کردی و بچه دار شدی
سر کار نرو و از بودن در کنار بچه ات لذت ببر چیزی که من همیشه حسرتش
را خوردم ،سعی میکنم وقتی از سر کارمیام جبران کنم و ببرمت پارک
و برات اسباب بازی بخرم و روزهای تعطیل شهربازی ولی بازم خودم قانع نمیشم
امیدوارم تو قانع بشی سروناز من .
همیشه از خودم میپرسم واقعا پول درآوردن ارزش این همه سختی رو داره .
فقط بدون دووووووووووست دارم به اندازه تمام دل تنگیهام که خیلی زیاده .